42

مسافر

از کتاب: راگ هزره ، فصل نوش‌آفرین ، بخش ،
نوش‌آفرین

مادرم چشم به راهه از سفر بیام
شب از خدا میخواد که من سحر بیام
دعای خیر مادرم پناهمه
میدونه که جاده رو بی خطر میام
همین روزا میبندم کوله باروم
خبر میدم که دارم از سفر میام
میگم مادر خبر بده به عالم
بگو منه خسته ی در به در میام
دارم میام دارم میام به خونمون
به دیدن مردمه مهربونمون
همون خونه که برکت تو سفرشه
خدا نشسته توی آسمونمون ت
موم کوچهرو چراغونی کن جای من
هزار تا قربونی کن بگو اویدت داره بر میگرده
میاد مادر دور سرت بگرده
دارم میام دارم میام به خونمون
به دیدن مردمه مهربونمون
همون خونه که برکت تو سفرشه
خدا نشسته توی آسمونمون
گلاب بپاس رو سنگ فرشه ی
تهرون جارو بکش روی غم قلب
حیرون شرابو هدیه کن به زنگ
خالی بگو دارم میام به اون حوالی
دارم میام دارم میام به خونمون
به دیدن مردمه مهربونمون
همون خونه که برکت تو سفرشه
خدا نشسته توی آسمونمون
دارم میام دارم میام به خونمون
به دیدن مردمه مهربونمون
همون خونه که برکت تو سفرشه
خدا نشسته توی آسمونمون
دارم میام دارم میام به خونمون
به دیدن مردمه مهربونمون
همون خونه که برکت تو سفرشه
خدا نشسته توی آسمونمون
دارم میام دارم میام به خونمون
به دیدن مردمه مهربونمون همون
خونه که برکت تو سفرشه
خدا نشسته توی آسمونمون