چشمان شهلا
از کتاب: راگ هزره
، فصل ساربان
، بخش
،
ساربان
سرمه به چشمان سياه يارک سبزينه کردی
دست و پايت خينه کردی
روی زيبا را مقابل باز با آيينه کردی
دست و پايت خينه کردی
رفتی و با غير کارم ساختی در فراقت بيقرارم ساختی
ای ستمگارم خلاف وعدهء ديرينه کردی
دست و پايت خينه کردی
سرمه به چشمان شهلا يارک سبزينه کردی
روی زيبا را مقابل باز با آيينه کردی
دست و پايت خينه کردی
جان من بازآ که جانم گيری از کفم صبر و توانم گيری
سوی من هردم اشارت از کنار زينه کردی
دست و پايت خينه کردی
روی زيبا را مقابل باز با آيينه کردی دست و پايت خينه کردی
سرمه با چشمان شهلا يارک سبزينه کردی
دست و پايت خينه کردی
دست و پايت خينه کردی
روی زيبا را مقابل باز با آيينه کردی
دست و پايت خينه کردی
رفتی و با غير کارم ساختی در فراقت بيقرارم ساختی
ای ستمگارم خلاف وعدهء ديرينه کردی
دست و پايت خينه کردی
سرمه به چشمان شهلا يارک سبزينه کردی
روی زيبا را مقابل باز با آيينه کردی
دست و پايت خينه کردی
جان من بازآ که جانم گيری از کفم صبر و توانم گيری
سوی من هردم اشارت از کنار زينه کردی
دست و پايت خينه کردی
روی زيبا را مقابل باز با آيينه کردی دست و پايت خينه کردی
سرمه با چشمان شهلا يارک سبزينه کردی
دست و پايت خينه کردی