42

با نسيمي بــاغ مـــــا تعمير شــــــد، آمد بهار

از کتاب: راگ هزره ، فصل زمزمه شب هنگام ، بخش ،
زمزمه شب هنگام

خواب سبزي ديــــــدم و تعبير شد، آمد بهار
برفِ شـــــــومِ كوچه‌ها تبخير شد، آمد بهـار


دستها از جيب بيرون آمــد و سرما گـريخت
با نسيمي بــاغ مـــــا تعمير شــــــد، آمد بهار
باد در گــوش درختان جار زد: اي خفتگان!
وقـــــــت عــطر افشاني تكبير شد، آمد بهار
آن همه تبليغ زردي كه خزان كرده چــه شد
آن‌هـــــــمه سردي كه بي‌تأثير شد، آمد بهار
چـــــون كتاب آســــــماني پُر ز اسرار خدا
آيه، ‌آيه در زمين تفسير شــــــــد، آمد بهار
بر زمين گويـي بهشت از آسـمان آمد فرود
عكس گلــــــهاي جَنان تكثير شد، آمد بهـار
نقش خــونهاي شهيدان بــــــر رخ آلاله‌ها
مـــــاهرانه با قلم تصوير شــــد، آمد بـهار
در قنوت دست ها شُكر و سلامِ بي ‌شمار
از خـــــــداي مهربان تقدير شد، آمد بهار