42

سر راه تو گاهی ناله گاهی نسترن بودم

از کتاب: راگ هزره ، فصل زمزمه شب هنگام ، بخش ،
زمزمه شب هنگام

سر راه تو گاهی ناله گاهی نسترن بودم
به رنگ آرزوهر جاگلی بشگفت من بودم
درآن فرصت که پاییز آب می شد درخیالا تم
حضوریادهایت باغ بود ومن چمن بودم
گران جانی تلخی ازجدایی آتشم میزد
گریبان شعله می پیمود وغم درپیرهن بودم
گل سوری به دشت وبانگ ساری در درختستان
زجنس ناله هرکس داشت، باوی همسخن بودم
چه دیدم بی تودردوری خدادانست وتنهایی
که بادریا ها صدها ناله دریک انجمن بودم
وطن گم کردهی آواره گرد نابسامانی
غریبی دربیابانهای درد خویشتن بودم