42

مـی پرست ایجـادم نشئـه ازل دارم

از کتاب: راگ هزره ، فصل انوش ، بخش ،
انوش

(‌ آنکه چشمان تو را مفرور ساخت
فلب ما را دانه انگور ساخت )

مـی پرست ایجـادم نشئـه ازل دارم
همچـو دانه انگـور شیشـه در بغـل دارم

معنـی بلنـد مـن فهـم تنـد می خـواهـد
سیـر فکـرم آسان نیـست کوهـم و کـتل دارم

تـرک سـود وسـودا کـن قطـع هـر تمنا کن
می خور و طرب ها کن من هم این عمل دارم

سنگ هم به حال من گریه گر کند بر جاست
بی تو زنده ام یعنی مـرگ بـی عجـل دارم

بحـر قـدرتـم بیـدل مـوج خیـز معنـی هـا
مصـرعـی اگـر خواهـم سـر کنـم غـزل دارم