42

قلبم فدایت قربان نگاهت

از کتاب: راگ هزره ، فصل فریده ترانه ، بخش ،
فریده ترانه

قلبم فدایت قربان نگاهت
دستهء گل را چینم برایت
بیا به پیشم مهمان
دل مرا نرنجان
مرا نکن پریشان
تو دانی و خدایا تو دانی و خدایا

دلدار مرا ز من ملالیست مگر
رنجان من دل کار محالیست مگر
یک روزه در انتظار او پیر شدم
یک ساعت انتظار سالیست مگر
یک روزه در انتظار او پیر شدم
یک ساعت انتظار سالیست مگر

قلبم فدایت قربان نگاهت
دستهء گل را چینم برایت
بیا به پیشم مهمان
دل مرا نرنجان
مرا نکن پریشان
تو دانی و خدایا تو دانی و خدایا

قطن تو نهال بی ثمر کرد مرا
عشق تو گدا و دربدر کرد مرا
گفتم بروم و از عشق تو توبه کنم
روز آمده عشق تو بتر کرد مرا

قلبم فدایت قربان نگاهت
دستهء گل را چینم برایت
بیا به پیشم مهمان
دل مرا نرنجان
مرا نکن پریشان
تو دانی و خدایا تو دانی و خدایا

از رفتن تو سر دلم سوخت بسی
تا آمدنت نطر ندارم به کسی
تو دستهء سمن برگی و من بلبل زار
می سوزم دم نزنم پیش کسی