42

مـاه هـم ز ره رسید ولی نارسیـده رفت

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ظاهر ، بخش ،
احمد ظاهر

مـاه هـم ز ره رسید ولی نارسیـده رفت
حـرفـی نگفتـه و سخنی ناشنیـده رفت
مـن پیش او دویـدم و واپـس نـکــرد روی
از پیش رو چـو اشک بَـدامن چکیـده رفت
گویـی من و دل از نگهـی صیـد او شدیم
آخـر ز دیـده همچـو غـزالـی رمـیـده رفت
چون ابر رحمت آمد و چون برق فتنـه رفت
دامـن کشـان بیـامد و دامن کشیده رفت