42

زد ز بیرحمی به تیغم یار و یاری را ببین

از کتاب: راگ هزره ، فصل نور جهان ، بخش ،
نور جهان

زد ز بیرحمی به تیغم یار و یاری را ببین
ساخته کارم را به زخمی زخم کاری را ببین

رفت و بی او زنده ماندم سخت جانی را نگر
آمد و لرزم ز خجلت شرمساری را ببین
عمر ها شد میکشم با زخم دل بار غمش
ناتوانی را نظر کن برده باری را ببین
ساخت عمری با رقیبان یکدمی با ما نساخت
سازگاری را نظر ناسازگاری را ببین