42

ﺧﻨﺠﺮ ﮐﺎرﻳﯽ ﺑﺰن ﺑﺴﻤﻞ ﺧﻮن ﻃﭙﻴﺪﻩ را

از کتاب: راگ هزره ، فصل ساربان ، بخش ،
ساربان

خنجر کاريی بزن بسمل خون طپيده را
باز فدای ناز کن جان بلب رسيده را
ای گل باغ آرزو ماه رخ کُل لاله رو
سوز فراق و چاره جو عاشق دردو ديده را
خنجر کاريی بزن بسمل خون طپيده را
باز فدای ناز کن جان بلب رسيده را
ناز به کس تيز مکن همچو من اش در خون مکن
غرقه دگر بخون مکُن ناوک دل خليده را
خنجر کاريی بزن بسمل خون طپيده را
باز فدای ناز کن جان بلب رسيده را
مرده که زنده ميکنی دل شده بنده ميکنی
پاک بخنده ميکنی اشک برخ چکيده را
خنجر کاريی بزن بسمل خون طپيده را
باز فدای ناز کن جان بلب رسيده را