42

قهرمان

از کتاب: راگ هزره ، فصل آریانا سعید ، بخش ،
آریانا سعید

اگر بالم شکسته، دهانم را ببسته
و گر دیوی زمانه سر راهم نشسته
نه دل گیرم نه خسته، ز هر بندم گسسته
به زندان هم نسازم، منم آزاده رسته
نه آن بید ضعیفم که ترسم یا بلرزم
به هر طوفان که آری نفس دارم برزمم
ز تصمیمم نگردم دهی صد زخم و دردم
به قامت استوار به افکار بلندم

اگر زخم زبانت کند چشم مرا تر
و گر تیغ نگاهت زند روحم به نشتر
بخواهی هر چی آور نمیگزارم به تو سر
به افکار بلندم کنی آخر تو باور
نه آن بید ضعیفم که ترسم یا بلرزم
به هر طوفان که آری نفس دارم برزمم
ز تصمیمم نگردم دهی صد زخم و دردم
به قامت استوار به افکار بلندم

ز نسل آتش و دودم خبر دار
که عمر مرگ آزمودم خبر دار
به ارمانم به چشم بد نبینی
که من آتش که من دودم خبر دار