اين غم بی حيا مرا باز رها نمی کند
از کتاب: راگ هزره
، فصل ساربان
، بخش
،
ساربان
اين غم بی حيا مرا باز رها نمی کند
از من و ناله های من هيچ حيا نمی کند
گشته ز ناله نای من خوشتر از گلوی نی
خوشتر از گلوی نی
ناله اثر نمی دهد نای نوا نمی کند
اين غم بی حيا مرا باز رها نمی کند
از من و ناله های من هيچ حيا نمی کند
رفته و ميرود هنوز هر کی به هر کجا
هر کی به هر کجا
تکيه به زندگی مکن عمر وفا نمی کند
اين غم بی حيا مرا باز رها نمی کند
از من و ناله های من هيچ حيا نميکند
گفت همنی آه ترا گريه ز چيست گفتيش
گريه ز چيست گفتيش
آنچه که اشک می کند آب بقا نمی کند
اين غم بی حيا مرا باز رها نميکند
از من و ناله های من هيچ حيا نمی کند
از من و ناله های من هيچ حيا نمی کند
گشته ز ناله نای من خوشتر از گلوی نی
خوشتر از گلوی نی
ناله اثر نمی دهد نای نوا نمی کند
اين غم بی حيا مرا باز رها نمی کند
از من و ناله های من هيچ حيا نمی کند
رفته و ميرود هنوز هر کی به هر کجا
هر کی به هر کجا
تکيه به زندگی مکن عمر وفا نمی کند
اين غم بی حيا مرا باز رها نمی کند
از من و ناله های من هيچ حيا نميکند
گفت همنی آه ترا گريه ز چيست گفتيش
گريه ز چيست گفتيش
آنچه که اشک می کند آب بقا نمی کند
اين غم بی حيا مرا باز رها نميکند
از من و ناله های من هيچ حيا نمی کند