42

امشب زچشمم بخوان رازهایم

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ولی ، بخش ،
احمد ولی

امشب زچشمم بخوان راز هایم
این نامه را من بتو می گشایم
نا گفته ها را همه می سرایم
بسیرم سفر کن
زچشمم گذر کن
زهر پرده برخوان
شورو نوایم
فردا نبینی جزاشک بجایم
گهی پیش شمع پریشان
ویا در سکوتی درختان
مرا تو بجویی و دیگر نیابی
که رودم به جای نپایم
زهر پرده برخوان
شورو نوایم
فردا نبینی جزاشک بجایم
چو امشب به فرجام آید
سحر پرده از رو گشاید
مرا تو بجویی و دیگر نیابی
که رودم به جای نپایم
زهر پرده برخوان
شورو نوایم
فردا نبینی جزاشک بجایم