42

عشق من زیباست ای مردم

از کتاب: راگ هزره ، فصل ګودر ځاځی ، بخش ،
ګودر ځاځی

عشق من زیباست ای مردم ..
بی جوره و تنهاست ای مردم ..
وقتی به چشمت می بینم ترانه و غزل میشم ..
درد وجودت می چینم هرگاهی که بیمار میباشی، خسته و نا قرار میباشی ..
خسته و بیمار میشوم، افتیده و شل میشوم ..
عشق من زیباست ای مردم ..
بی جوره و تنهاست ای مردم ..
درد مرا درمان، درمان، رنج مرا پایان، پایان ..
ازدیگران غافل گشته و حیران، حیران ..
سایه ای من پیوستی تو، قفل و کلید در دست تو ..
صاحب ملک دل گشتی تو ای یاران ..
بهرقدم های نازت راه و سرک وپل میشوم ..
من از برای بودن تو فدای کابل میشوم ..
بهر قدم های نازت پل میشوم پلچک میشوم ..
من از برای بودن تو فدای وردک میشوم ..
فکر مرا تصخیر کردی، با دیگرانم خیر کردی، زولانه و زنجیر کردی دست و پایم را ..
چرا، چرا دور از بر باشی، دور از بر واحد باشی، از من باشی اگر باشی، بشنو صدایم را ..
دیدن رویت کاری من، در کوچه انتظار میشوم ..
من از برای بودن تو فدای قندهار میشوم ..
بر سر راهی یار خود غنچه گل پرپر میشوم ..
من از برای بودن تو فدای لوگر میشوم ..
عشق من زیباست ای مردم ..
بی جوره و تنهاست ای مردم .