دل ما رفته رفته از محبت هم حضر دارد
از کتاب: راگ هزره
، فصل فرهاد شمس
، بخش
،
فرهاد شمس
دل ما رفته رفته از محبت هم حضر دارد
زشهر لیلی اش مجنون چی خوش عزم سفر دارد
بشهر عشق جز افسرده گی چیزی نمی یابی
ز کوچه کوچه و بدنامی اش جویان خبر دارد
با ساز کهنه ای یوسف زلیخا آتش افروزید
نوای نایی تنهایان شنو آهنگ تر دارد
زشهر لیلی اش مجنون چی خوش عزم سفر دارد
بشهر عشق جز افسرده گی چیزی نمی یابی
ز کوچه کوچه و بدنامی اش جویان خبر دارد
با ساز کهنه ای یوسف زلیخا آتش افروزید
نوای نایی تنهایان شنو آهنگ تر دارد