42

من مست و تو ديوانه ما را که برد خانه

از کتاب: راگ هزره ، فصل زهره جویا ، بخش ،
زهره جویا

من مست و تو ديوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پيمانه

گفتم : ز کجايي تو؟ تسخر زد و گفت اي جان
نيميم ز ترکستان نيميم ز فرغانه

نيميم ز آب و گل نيميم ز جان و دل
نيميم لب دريا نيمي همه دردانه

گفتم که رفيقي کن با من که منت خويشم
گفتا که بنشناسم من خويش ز بيگانه

من مست و تو ديوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پيمانه