با من بمان ، ای مهربان
از کتاب: راگ هزره
، فصل عبیدجوینده
، بخش
،
عبیدجوینده
الا ای عشق، دف می زن خدا را
بگو هرجا که دیدی، آشنا را
کز اینجا مهربانی کوچ کرده
دلی آور، ببر این سنگ ما را
با من بمان ، ای مهربان، ای مهربان ِ جاودان
عشق است تعبیر جهان، ای مهربان، با من بمان
از عشق آدم می رسد، تا چشمه های کهکشان
از عشق روشن می شود، آبی ِ چشم آسمان
نمانده جز دلی کز سنگ مانده
غزل های خدا دلتنگ مانده
در این آخر زمان ِ مهربانی
سرآهنگ ِ دل از آهنگ مانده
با من بمان ، ای مهربان، ای مهربان ِ جاودان
عشق است تعبیر جهان، ای مهربان، با من بمان
از عشق آدم می رسد، تا چشمه های کهکشان
از عشق روشن می شود، آبی ِ چشم آسمان
بده با مهر، پیوندم، عزیزم
به هرچه خوب، دل بندم ، عزیزم
بگو از لطف و مهر و مهربانی
که من محتاح لبخندم، عزیزم
بگو هرجا که دیدی، آشنا را
کز اینجا مهربانی کوچ کرده
دلی آور، ببر این سنگ ما را
با من بمان ، ای مهربان، ای مهربان ِ جاودان
عشق است تعبیر جهان، ای مهربان، با من بمان
از عشق آدم می رسد، تا چشمه های کهکشان
از عشق روشن می شود، آبی ِ چشم آسمان
نمانده جز دلی کز سنگ مانده
غزل های خدا دلتنگ مانده
در این آخر زمان ِ مهربانی
سرآهنگ ِ دل از آهنگ مانده
با من بمان ، ای مهربان، ای مهربان ِ جاودان
عشق است تعبیر جهان، ای مهربان، با من بمان
از عشق آدم می رسد، تا چشمه های کهکشان
از عشق روشن می شود، آبی ِ چشم آسمان
بده با مهر، پیوندم، عزیزم
به هرچه خوب، دل بندم ، عزیزم
بگو از لطف و مهر و مهربانی
که من محتاح لبخندم، عزیزم