42

او غایتا چی غایتا بود

از کتاب: راگ هزره ، فصل فرهاد دریا ، بخش ،
فرهاد دریا

او غایتا چی غایتا بود
او غایتا، اوغایتا
او غایتا چی غایتا بود
او غایتا، اوغایتا

غایتای عاشقی بود، وقتهای کاکگی بود
این دلکی دیوانه، جوان از تازگی بود
گلبته های خانه سرشار از زندگی بود
او غایتا، او غایتا

امنیت برقرار بود، امنیت تیت کود بود
بین دلهای ما پر بود
درختان عکاسی پیره دار کابل بود
جوانها احمد ظاهر میشنودند
کودکان برگ چنار میسرودند
جوانها احمد ظاهر میشنودند
چوچه ها قو قو قو قو میسرودند

ملا درمسجد بود او غایتا، معلم در مکتب بود او وختا (وقتها)
هنوز عاشقی و جوانی تمام مطلب بود او وختا (وقتها)
او غایتا، او غایتا

هنوز از عشق و اخلاص، برکت بود در بازار
هنوز زمینهای خدا گندم میداد نه کوکنار
هنوز، هنوز، هنوز بهشت انام مادران بود
هنوز کنار سفره جا برای خواهران بود

قانون با حیبت بود اوغایتا، رهبر با ملت بود او وختا (وقتها)
گردن کلفت همسایه پیش روی ما پت بود او وختا (وقتها)
او غایتا، اوغایتا

نان بی سیاست میخوردیم، آب بی سیاست میخوردیم
دور از سیاست پیر گشته، آدم واری میمردیم
او غایتا چی غایتا بود
او غایتا، او غایتا

غایتای عاشقی بود، وقتهای کاکگی بود
این دلکی دیوانه، جوان از تازگی بود
گلبته های خانه سرشار از زندگی بود
او غایتا، او غایتا