42

کاخ عشقم به دیار دلت آباد نشد دکلمه نجوا

از کتاب: راگ هزره ، فصل زمزمه شب هنگام ، بخش ،
زمزمه شب هنگام

کاخ عشقم به دیار دلت آباد نشد
جز منت هیچ کس از هیچ تو برباد نشد
دوش پیوسته ز مهر تو سخن بود، مگر
از شکست دل بیچاره ی من یاد نشد
ساحلم در سفر شب ز نظر گم شده بود
بادبان گر چه گشودم، خبر از باد نشد
سینه ام پاره و غمخانه شد از جور زمان
آفرین باد به قلبم که به فریاد نشد
مدتی شد که نیاید به لبم خنده زراب
هر چه کردم که دلم شاد شود، شاد نشد