به جز تو مونس دیگر درین دیار ندارم
از کتاب: راگ هزره
، فصل هنگامه
، بخش
،
هنگامه
به جز تو مونس دیگر درین دیار ندارم
بیا که بیش ازین تاب انتظار ندارم
نمیروی تو ز یادم اگر چه میدانی
که غیر بوسه ی چند از تو یادگار ندارم
مرنج ز این که من بر تو بدگمان شده ام
که من به زندگی خویش اعتبار ندارم
بیا که بیش ازین تاب انتظار ندارم
نمیروی تو ز یادم اگر چه میدانی
که غیر بوسه ی چند از تو یادگار ندارم
مرنج ز این که من بر تو بدگمان شده ام
که من به زندگی خویش اعتبار ندارم