114

اسلام و شمشیر

از کتاب: اسلام و شمشیر ، بخش ۳۰

«الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتو الکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم و المحصنات من المؤمنات و المحصنات من الذین اوتو الکتاب من قبلکم اذا اتیتموهن اجورهن محصنین غیر مسافحین ولامتخذی اخدان ومن یکفر بالایمان فقد حبط عمله و هو فی الاخرة من الخاسرین. امروز چیزهای پاکیزه برشما حلال شد، طعام اهل کتاب برشما و طعام شما بر آن ها حلال است. زنان نیک سیرت مؤمن و زنان نیک سیرت اهل کتاب بر شما حلال است تا زناشویی کنید. مهرشان را بپردازید و نه به صورت پلید و پنهان کاری. و هر کس از ایمان برگردد، اعمال خود را ضایع کرده و در آخرت خسارت خواهد دید». (مائده، ۵)


چنین آیاتی، نهایت سعی خداوند دربرقراری زمینه های الفت میان پیروان قرآن و تابعین دیگر کتب آسمانی را نشان می دهد، چندان که طعام طرفین را حلال و ازدواج با زنان اهل کتاب را مبارک می داند. این آیه درخشان ترین دلیل است بر این که خداوند، چنان که در آیات مکرری آمده، بر شیوه مسامحه و مصالحه و مراعات بندگان، و در این مورد، توجه و تدارک امکانات و لوازم برقراری تبادل آراء میان مومنین و اصحاب کتاب رفتار کرده ، که استفاده از طعام و منظور کردن برخوردهای عاطفی احتمالی، از جمله نخستین موارد آن بوده است. بعدها خواهیم خواند که این نوازش های مقدماتی در اهل کردن سران کنیسه و کلیسا چندان غیر موثر بوده است که ابراز چنین نرم خویی ها و مراعات الهی، به ارسال چنان آیاتی بدل می شود که جز نهی و پرهیز و لعنت و تحقیر و وعده ی عذاب مسلم و بدون سئوال، نسبت به اهل کتاب در آن ها نمی بینیم.


«قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون. بگو ای اهل کتاب بیایید به مشترکات میان خود بپردازیم، جز خدا را نپرستیم، چیزی را شریک او قرار ندهیم، برخی از ما دون خدا را به خدایی نگیرند و اگر نپذیرفتند، بگویید شاهد باشید که ما یکتا پرستیم». (آل عمران، ۶۴)


گرچه در این قبیل آیات، نشان و بارقه و بویی از آغاز کناره گیری اهل کتاب، از قبول و تایید یکتایی و یگانگی خداوند و ظهور شرک یهود و مسیحیت دیده و شنیده می شود، اما هنوز خطاب خداوند به آن ها بر مبنای انذار و احتیاط و امید به اعتنا و عقل صادر است و از خلال آن ها می توان دریافت با وجودی که اهل کتاب، پای خود را تا ابراز نفی نزول آسمانی قرآن نیز دراز کرده اند، اما از زبان خداوند جز اندرزهای سلیم و قوی و قانع کننده و دستور و توصیه ی برخورد و رفتارهای سالم و مسلمانانه نمی شنوند.


«ولا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن الاالذین ظلموا منهم و قولوا امنا بالذی انزل الینا و انزل الیکم والهنا و الهکم واحد و نحن له مسلمون. و کذالک انزلنا الیک الکتاب فالذین اتیناهم الکتاب یؤمنون به و من هولاء من یؤمن به و ما یجحد بایاتنا الا الکافرون. به شیواترین شیوه ای با اهل کتاب تبادل نظر کنید، مگر آنانی که در ظلمت اند. بگویید بر آن چه بر ما و بر شما نازل شده ایمان داریم، خدای ما و خدای شما یکی است و ما تسلیم شده ی اوییم. چنان که بر تو کتابی فرستادیم به آن ها هم کتاب دادیم که به آن مومنند و برخی نیز به این ایمان دارند که جز کافران کسی آیات ما را انکار نمی کند (عنکبوت، ۴۶ و ۴۷). و ما کان هذا القران ان یفتری من دون الله ولکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین. این قرآن کتابی نیست که به دون خدا نسبت دهند، تصدیق کننده و توضیح دهنده ی کتابی است که در دست دارید و شکی نیست که از سوی خداوند دو عالم آمده است». (یونس، ۳۷)


این گونه بیانات قرآن ارائه ی گزارش روشنی از مراحل داد و ستد گفتار با اهل کتاب است و سعی بلیغی را آشکار می کند که خداوند در ایجاد ارتباط منطقی و مستمر میان دارندگان کتب آسمانی به کار برده است. احتجاجات آن روشن وبی خدشه است، اصرار دارد که نزول قرآن به معنای ابطال تورات و انجیل نیست، بل تایید کننده کتاب های پیشین است و توجه می دهد که کتاب های آنان نیز به صحت حدوث و ظهور قرآن و طلوع اسلام و بعثت پیامبر گواهی داده اند. از پیوستگی آراء اصلی مندرج در تورات و انجیل و قرآن، یعنی پذیرش یکتایی خداوند و ستایش مشترک او سخن می رود، چنان که به عمده ترین بهانه جویی های اهل کتاب در رد قرآن و تشکیک در آسمانی بودن آیات آن اشاره می کند. این دسته از آیات کوششی را باز می گوید که در اقناع رابی ها و کشیشان و تفهیم این باب به کار رفته است که نازل کننده ی هر سه کتاب یکی است و اگر آن ها به احدی از آن ایمان دارند، پس منطقی است که به قرآن و دستورات آن نیز ایمان بیاورند و توجه می دهد که این پذیرش از آن روی ساده و صحیح است که در تورات و انجیل درباره ظهور پیامبر و دین اسلام، پیش بینی هایی ثبت است. اما به نظر می رسد که سران کنیسه و کلیسا، به این رشته احتجاجات الهی بی اعتنا مانده اند، زیرا شاهد می شویم که زبان قرآن به بیان ادله ی تازه ای رو می کند و آن یاد آوری جزییات تاریخی و ذکر الطاف متعدد الهی است که در سیر تاریخ بنی اسرائیل و مسیحیان پیش آمده است.


«یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم و ایای فارهبون. و امنوا بما انزلت مصدقا لما معکم و لا تکونوا اول کافر به و لا تشتروا بایاتی ثمنا قلیلا و ایای فاتقون. ای بنی اسرائیل یاد آورید نعمت هایی را که از آن برخوردارتان کردم، از من بترسید، به عهدم وفا کنید تا عهدتان را وفا کنم. به آن چه نازل شده ایمان بیاورید و از نخستین منکران آن، که تأیید می کند کتاب شما را، نباشید. پرهیزکاری کنید و آیات مرا بی بها مپندارید (بقره، ۴۰ و ۴۱). و ما غائبة فی السماء و الارض الا فی کتاب مبین. ان هذا القرآن یقص علی بنی اسراییل اکثر الذی هم فیه یختلفون. نادانسته ای در زمین و آسمان نیست که درکتاب روشنگر نباشد. به راستی که دراین قرآن بسیاری از مطالب مورد اختلاف بنی اسراییل حکایت شده است» (نمل، ۷۵ و ۷۶).


یادآوری الطاف وامدادهای الهی به بنی اسراییل در قرآن مبین، و نیز تذکر عهود پیشین آنان با خداوند، که بر مبنای صریح آیه ۸۳ از سوره بقره، جز تعهدکامل به رفتارهای اسلامی نبوده، همراه بیان رشته ای از حوادث و رخ دادهای تاریخی، به تفصیل ودر جزیی ترین صورت خود، که اینک آن ها را قصص می خوانیم، به واقع جلب توجه روسای یهود و نصاری به این نکته است که اگر علم و آگاهی نسبت به امور و رموز قدیم، به طور طبیعی و تنها در اختیار خداوند بوده، پس نازل کننده قرآن همان خداوند صاحب تورات و انجیل است که بر تمام کنوز و غموض پنهان عهد عتیق اشراف کامل دارد. می توان با یقین تمام و به شهادت آیات فوق گفت مخاطب آن بخش از قرآن که به شرح حوادث دوران کهن و رفتارهای بنی اسرائیل و شروح زندگانی و سرگذشت و سرانجام انبیاء آنان پرداخته، سران و سر سپردگان به تورات و انجیل اند تا با تطبیق این شروح با یادگارهای مانده در پستوی ذهن خاخام ها و کشیشان، به دانش و اشراف کامل خداوند نازل کننده قرآن، بر امور عالم و آدمیان، از قدیم و جدید ایمان آورند. بدون شک نزول این گونه شروح، بر پیوستن مومنین به اسلام و حتی تقویت و تایید ایمان آنان، که مقدم بر بیان این قصص و نه تحت تاثیر آن ها، از باب قرآن و مقام نبوت و یکتایی خداوند و روز جزا و عبادات و فرامین به یقین کامل رسیده بودند تاثیر مشخص و چندانی نداشت، چنان که بیگانگی آنان با این قصص، از آن که بیانی از تاریخ اسلام نبود و اشرافی بدان نداشتند، هنوز هم موجب پرسش های آمیخته با اعجاب در نزد مسلمین است.


«ومن قوم موسی امة یهدون بالحق و به یعدلون. و عادلانی از پیروان موسی، دیگران را به راه حق دعوت می کنند (اعراف، ۱۵۹). و ان من اهل الکتاب لمن یؤمن بالله و ما انزل الیکم و ما انزل الیهم خاشعین لله لایشترون بایات الله ثمنا قلیلا اولئک لهم اجرهم عند ربهم ان الله سریع الحساب. و کسانی از اهل کتاب به خداوند و کتاب نازل شده بر شما و نازل شده بر خودشان ایمان دارند، دربرابر خدا فروتن اند، آیات ما را بی بها نمی انگارند. اینان نزد خدای سریع الحساب پاداش دارند (آل عمران، ۱۹۹). و لا تلبسوا الحق بالباطل وتکتموا الحق وانتم تعلمون. اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون. بر باطل لباس حق نپوشانید و کتمان نکنید حقیقتی را که از آن باخبرید. برای مردم کتاب می خوانید و آن ها را به نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید، این عاقلانه است»؟ (بقره، ۴۲ و ۴۴)


بر مبنای این آیات، پذیرندگان و گروندگان به قرآن، در میان مردم معمول معتقد به تورات و انجیل، و منکران و معاندان آن، در زمره ی سران یهود و نصاری بوده اند که برای حفاظت از زعامت و کسب و کار خود، مردم فریبی و در برابر حجت های قرآن سرسختی نشان داده اند. این همان سرسختی است که در حال حاضر، دارندگان کسب و کار و مدرک اجازه ی تکرار فرهنگ شعوبی برای فرزندان ما، از دبستان تا دانشگاه، در برابر یافته های نوین تاریخی، که از مبدا نسل کشی پوریم تعریف می شود، رعایت می کنند. دشواری کار مبادله و مکالمه و اقناع این سران و رهبران و نان خوران کنیسه و کلیسا، چنان که نشانه هایی از آیات الهی بیان می کند، از آن بوده است که زعمای یهود و نصاری، چون بت پرستان مکه، خام خیال وکهنه اندیش و بی فرهنگ نبوده اند، و رد و بدل کردن آراء و نظر و ارائه حجت و امکان به آنان، چنان جدی و پرمخاطره بوده است، که به نشانه هایی، معلوم می شود که در محاجه با رسول خدا، بر او تأثیر می گذارده اند.


«افغیراله ابتغی حکما و هو الذی انزل الیکم الکتاب مفصلا و الذین اتیناهم الکتاب یعلمون انه منزل من ربک بالحق فلا تکونن من الممترین. جزخدای نازل کننده این کتاب مفصل کامل، چه کس را برای قضاوت بخوانم. اهل کتاب بر آسمانی بودن این کتاب بر حق واقف اند. پس به شک کنندگان نپیوند». (انعام، ۱۱۴)


باری آیاتی که در آن ها خداوند با یادآوری الطاف و مراحم و شرح رخ دادهای قدیم و مرتبط با تاریخ اهل کتاب، حضور خود در ظهور اسلام را تسجیل می کند، به قدر کافی مکرر است، با زبانی که باز هم و هنوز از ابراز خشم به دور و مطابق روزگاری است که ذات باری تعالی با یهود و نصاری، در پایه ریزی دشوار تاسیس مراکزی برای تبلیغ خروج از بت پرستی و بدویت، تسلیم به وحدانیت و تذکر ضرورت تزکیه عقلی و رفتاری و حفظ حقوق دیگران، به منظور رشد مدنیت و ترقی، همراهی می کرد. بی شک بیان شرح عبور قوم بنی اسرائیل از دریای نیل و پذیرایی در بیابان و ساخت گوساله وغیبت موسی و غنیمت ده فرمان وقتل پیامبران و زندگی یوسف ویعقوب و نوح و دیگر انبیاء و ریزه کاری های روزگار کهن، نمی تواند تکرار داستان های پراکنده و بر سر بازار در جامعه ی بت پرست نجد باشد که به یقین و منطقا حتی با شخص موسی نیز آشنا نبوده اند. این گونه گفتارهای قرآن نقلی از پنهانی ترین عوارض و عوامل تاریخ است تا شاید رابی های یهود دریابند که بازگو کننده ی این آیات، خداوند آگاه از اسرار است و نه پیامبر، که همه جا ماموری امی، یکی از میان دیگران و برگزیده الهی برای ابلاغ دستورات و هدایت ها و انذارهای آسمانی قرآن گفته می شود. بدین ترتیب نه تنها برای مؤمن مسلمان، که از این راه بر هر محقق سالم اندیش نیز مسلم می شود که برگزیدگان کنیسه و کلیسا در حقانیت اسلام و نزول آسمانی قران دچار تردید نبوده اند، اما حفظ جایگاه و مقامات سود آفرین، مانع شده تا به ره نمودهای آیات این کتاب بپیوندند که سراسر دعوت به مراعات و همراهی و هماندیشی و مروت است.


«و اذ نجیناکم من آل فرعون یسومونکم سوء العذاب یذبحون ابناءکم و یستحیون نساءکم و فی ذالکم بلاء من ربکم عظیم. و اذ فرقنا بکم البحر فانجیناکم و اغرقنا ال فرعون وانتم تنظرون. شما را از عذاب فرعونیان نجات دادیم، پسران تان را می کشتند و زن هایتان را زنده می گذاشتند، که ابتلا و آزمون بزرگی از جانب خداوند بزرگ مرتبه بود. و این که دریا را برای تان شکافتیم شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرقه کردیم در حالی که خود ناظر بودیدَ». (بقره،۴۹ و۵۰)


دنباله ی دو آیه فوق، تا پنجاه شماره بعد، جز یادآوری تصویر به تصویر تاریخ و حوادث پیش آمده، در پی خروج بنی اسرائیل از مصر، رفتارهای بعدی آنان در سینا و مطالبی نیست که پس از غیبت موسی در میان قوم بنی اسرائیل رخ داده است. خداوند با ذکر این جزئیات، و نیز رحمت و عنایت و رعایت هایی که در آن دوران دشوار متوجه آن قوم شده، معلوم می کند که نازل کننده قرآن، و گزیننده پیامبر اسلام، همان فرود آورنده ی تورات و حامی پیشین یهودیان است که اینک همه را به گذر ازموضع پیشین و اتصال به آموزه هایی جدید دعوت می کند. این یاد آوری ها و تصویر سازی ها معلوم می کند که رابی های یهود و کاهنان نصاری، در عین حال که در مورد پیامبر و قرآن به یقین کامل رسیده بوده اند، معاندانه وچنان که قرآن بیان می کند، از روی حسادت، به دستورات جدید پشت کرده و نسبت به آن بی اعتنا مانده اند.


«و لما جاءهم کتاب من عندالله مصدق لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا فلما جاءهم ماعرفوا کفروا به فلعنة الله علی الکافرین. بئسما اشتروا به انفسهم ان یکفروا بما انزل الله بغیا ان ینزل الله من فضله علی من یشاء من عباده فباؤ بغضب علی غضب و للکافرین عذاب مهین. و اذا قیل لهم امنوا بما انزل الله قالوا نؤمن بما انزل علینا و یکفرون بما وراء و هو الحق مصدقا لما معهم قل فلم تقتلون انبیاء الله من قبل ان کنتم مؤمنین. و لقد جاؤکم موسی بالبینات ثم اتخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون. و چون از جانب خدا کتابی آمد که تصدیق کننده ی چیزی بود که همراه داشتند و گرچه پیش تر خواستار غلبه بر کافران بودند، آیات خدا را منکر شدند و لعنت خدا بر منکران باد. برای خود بد عاقبتی خریدند آن گاه که منکر آیات الهی شدند و خروج کردند بر این امر که خداوند فضل و کرم خود را بر هر بنده ای که اراده کند، می بخشد. و چون گفته شود به این آیات نازل شده ایمان بیاورید می گویند ما جز به کتاب خودمان به چیز دیگری، حتی اگر بر حق باشد وکتاب ما را هم تصدیق کند، ایمان نمی آوریم. بگو اگر اهل ایمان بودید، پیش از این انبیای خدا را نمی کشتید. موسی هم با دلیل های روشن به هدایت شما آمد و شما گمراهان به گوساله متوسل شدید». (بقره، ۸۹ و ۹۰ و ۹۱ و ۹۲).


چنین آیاتی بیان روشن و نمایش کامل متن و حاشیه ی گفت و گویی است که میان پیامبر و مومنین با زعمای قوم یهود و نصاری در باب اثبات آسمانی بودن قرآن گذشته است. رعایت انصاف و امانت، چنان که در سطور بعد خواهد آمد، در این گزارشات قرآنی کامل و به نهایت است. مختصر این که خداوند مسیحیان را در مجموع قابل هدایت تر و حقیقت شناس تر از یهودیان معرفی می کند و به خصوص سرکردگان کلیسا را در تسلیم به حقایق مستعد تر از خاخام ها می شناساند و گاه نه فقط به تفاوت های شخصیتی و فرهنگی، بل به اختلافات دینی میان آنان اشاره می کند و با این که بر آیات بالا گرده ای از غضب الهی نشسته می بینیم، اما این انکار و سرکشی رسمی یهود و نصاری نسبت به فرامین الهی در قرآن، تنها موجب شده است تا خداوند آنان را کافر و منکر آیات الهی بخواند. باید زمان دیگری بگذرد تا از این مرحله نیز بگذرند و به «شرک» مطلق بپیوندند تا خداوند پایان کار اهل کتاب را در بارگاه و نزد خویش به صورت مطرودینی تمام عیار و همیشگی معلوم کند.