42

مـیری عجب هـی زندگـی

از کتاب: راگ هزره ، فصل زمزمه شب هنگام ، بخش ،
زمزمه شب هنگام

آواز: جگجیت سـنگهـ
سـروده: جـاوید اختر
برگـردان: س س

مـیری عجب هـی زندگـی
کسـی سـی کـیا گله کـرون
تقـدیر روتهـ جـائی تـو
مـیری خـدا مـین کـیا کـرون؟

حـالات نـی، نصیب بهـی
غم بهـر دیئی هـین اس قدر
نه مـنزلون کـی کچـهـ خبر
مـین کاروان کـو کـیا کـرون؟

مل جـائی دوبنـی سـی بهـی
آخـر تـو ایک سـاحل کهـین
تـوفــان کـی هـی آرزو
تـوفان کـی دعا کـرون

مـنزل کـی تهـی تلاش، تـو
گـرد سفـر ملـی مجهـی
آنکهـین برس پری مـیری
کالـی گهتا کـو کـیا کـرون؟

زندگـی شگفتی دارم
از کسـی چـه شکـوه کنم؟
هـنگامـی که سـرنوشـت رخ برتابد
ای آفـریدگار! چـه کنم؟ چـه کنم؟

افـزون بر روزگار، بخت نـیز
اندوهبـارم کـرده اسـت، آنچنان
که نشـانـی از مـنزلهـا ندارم
کاروان را چـه کنم؟

در فـرجـام غرقه شـدن نـیز
جـایی، کـرانه یی دسـت مـیدهـد
در آرزوی تـوفان هسـتم
فـرارسـیدنش را ز خـدا مـیخـواهـم

در تکاپوی خانه بودم، ولـی
بهـره ام تنهـا غبـار سفـر شـد
دیدگانم فـرو بـاریدند، فـروبـاریدند
ابرهـای سـیاه را چـه کنم؟ چـه کنم؟