42

شد ابر پاره پاره

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ظاهر ، بخش ،
احمد ظاهر

شد ابر پاره پاره، چشمک بزن ستاره
کردی دل مرا شاد، تابان شدی دوباره
ديدی که دارمت دوست، کردی به من اشاره

در شب چراغ راهی، روشن به مثل ماهی
تابنده و قشنگی، الماس تاج شاهی
به به چی خوش نمايی، زيبا و خوش ادايی
شد ابر پاره پاره، چشمک بزن ستاره

من خوابم و تو بيدار، من بيخبر تو هشيار
وقتی که راحتم من، تو کار ميکنی کار
با هر اشاره خود، داری تو ناز بسيار
شد ابر پاره پاره، چشمک بزن ستاره