آشتی میوه ی شیرین خداست
از کتاب: راگ هزره
، فصل وحید قاسمی
، بخش
،
وحید قاسمی
آشتی میوه ی شیرین خداست
آشتی لطف بلورین خداست
آشتی کن که وطن در خطر است
مردم خسته ی ما در بدر است
ای وطندار عزیزم ، به دلت کینه نمان
باز در شادی دستان غمت خینه نمان
آشتی کن که ضروریست بدرمان چمن
هم خدا خوش بود و روح شهیدان وطن
وطن تشنه ی بیچاره ی من، خسته شدی
به غم و کینه ی اولاد خودت، بسته شدی
چه کسی پــاره ی دامان ترا میدوزد
دل بیگانه به احوال تـو کَی میسوزد
کینه را گم کُـن بیا خانه را آباد کنیم
کمر را بسته و ویرانه را آباد کنیم
مادر و کودک ما، دیده به راه من و توست
دل غمگین عزیـزان خود را شاد کنیم
آشتی لطف بلورین خداست
آشتی کن که وطن در خطر است
مردم خسته ی ما در بدر است
ای وطندار عزیزم ، به دلت کینه نمان
باز در شادی دستان غمت خینه نمان
آشتی کن که ضروریست بدرمان چمن
هم خدا خوش بود و روح شهیدان وطن
وطن تشنه ی بیچاره ی من، خسته شدی
به غم و کینه ی اولاد خودت، بسته شدی
چه کسی پــاره ی دامان ترا میدوزد
دل بیگانه به احوال تـو کَی میسوزد
کینه را گم کُـن بیا خانه را آباد کنیم
کمر را بسته و ویرانه را آباد کنیم
مادر و کودک ما، دیده به راه من و توست
دل غمگین عزیـزان خود را شاد کنیم