ناله کن ای دل شوریدۀ من
از کتاب: راگ هزره
، فصل احمد ظاهر
، بخش
،
احمد ظاهر
ناله کن ای دل شوریدۀ من
که ز من یار رمیدست امشب
آو که اندر دل من جایش بود
ز لب بام پریدست امشب
همگی خندۀ مستانه کنند
لیک من گریه ی مستانه کنم
این دلی را که ملول است و غمین
بهتر آنست که دیوانه کنم
چون که او نیست کنون در بر من
همه شب خانه ی من تاریک است
میروم سوی دیاران دگر
قدم مرگ بمن نزدیک است
که ز من یار رمیدست امشب
آو که اندر دل من جایش بود
ز لب بام پریدست امشب
همگی خندۀ مستانه کنند
لیک من گریه ی مستانه کنم
این دلی را که ملول است و غمین
بهتر آنست که دیوانه کنم
چون که او نیست کنون در بر من
همه شب خانه ی من تاریک است
میروم سوی دیاران دگر
قدم مرگ بمن نزدیک است