مردن
از کتاب: راگ هزره
، فصل شفیق مرید
، بخش
،
شفیق مرید
تو خواهی آمد اما بعد مردن ٬
که نقش پای من دیگر نباشد
صدایم در میان گور تاریک ٬
به خاموشی ونابودی گراید
تو خواهی آمد اما وای بر تو
که میمری ز حسرت های دیروز
که میدانی ز دستت ناروایی
همه رفتند ز لوح چشمت امروز
که نقش پای من دیگر نباشد
صدایم در میان گور تاریک ٬
به خاموشی ونابودی گراید
تو خواهی آمد اما وای بر تو
که میمری ز حسرت های دیروز
که میدانی ز دستت ناروایی
همه رفتند ز لوح چشمت امروز