کمر باریک من
از کتاب: راگ هزره
، فصل احمد ظاهر
، بخش
،
احمد ظاهر
بیا که در بغل تنگت بگیرم
بلای کاکلای چنگت بگیرم
برات که سه صد و شصت بوسه دارم
بیا که از لب قندت بگیرم
کمر باریک
کمر باریک من
شام تاریک من
بیا به نزدیک من
صلح و صفا کن
جفا دیگر بس است
اکنون وفا کن
کمر باریک
سفید استی مپوش کالای سیاه را
به عشوه می کشی ظالم تو ما را
به عشوه می کشی، خون دار می شی
جوان هستم ببین روی خدا ر
بلای کاکلای چنگت بگیرم
برات که سه صد و شصت بوسه دارم
بیا که از لب قندت بگیرم
کمر باریک
کمر باریک من
شام تاریک من
بیا به نزدیک من
صلح و صفا کن
جفا دیگر بس است
اکنون وفا کن
کمر باریک
سفید استی مپوش کالای سیاه را
به عشوه می کشی ظالم تو ما را
به عشوه می کشی، خون دار می شی
جوان هستم ببین روی خدا ر