42

خدا جان گله دارم

از کتاب: راگ هزره ، فصل فرهاد دریا ، بخش ،
فرهاد دریا

در اين غربت سرا دل در برم نيست، خدا جان
وطن گم کردایم هوش در سرم نيست، خدا جان
وطن دارا ملامت کم کنیدم که آخر
برادر نه پدر نه مادرم نیست، خداجان

از ان روز که از وطن بريدم
دمي خوش روز اسايش نديدم
در دنيا ديدني در پيش دارم
چه گويم که خدا داد و کشيدم، خدا جان

من افغانم غريبم بي مکانم
من از اواره گان جاويدانم
نه اميدي نه امروزي نه فردا
من اوره ترين مردمانم، خدا جان