گوشهء بوستان
از کتاب: راگ هزره
، فصل ساربان
، بخش
،
ساربان
ای خوشا باشد مرا در گوشهء بوستانکی
کوزهء پر آبکی و سفرهء پر نانکی
از کتاب شاعران ات يک دوتا ديوانکی
زان سپس خوش بودنت با دلبر جانانکی
شادکام ات از وصالت فارغ از هجرانکی
نازنين مهوش ات گل پيکر شيرين لب ات
دلبر خوش صحبت ات دلدار سيمين در قد ات
رويک اش چن روزک و گيسويکش همچون شب ات
کم کمک گفتم به او از سوز هجران مطلب ات
قهر گردد خواستم از نای او در بانکی
با نگار قد بلندت مو کمندت خوش گلت
با بودن در مزارت گاه دادند فريب ات
زان سپس گفتند به او که ای يار ياران دگر
عمر کم بگذشت در هجران او بی حاصل ات
بيتو باغ و گلشن ات باشد مرا زندانکی
تابکی اين عاشق ات را ميگذاری در غمت
تا بکی بر چهره گر ريزم ز ديده شبنم ات
بر لب من بر کند داغ جفای تو مگر
ميپرد از چشمکم مرغ روانت کم کمک
خواست مردم باشد از چشمانمکی بيخابکی
کوزهء پر آبکی و سفرهء پر نانکی
از کتاب شاعران ات يک دوتا ديوانکی
زان سپس خوش بودنت با دلبر جانانکی
شادکام ات از وصالت فارغ از هجرانکی
نازنين مهوش ات گل پيکر شيرين لب ات
دلبر خوش صحبت ات دلدار سيمين در قد ات
رويک اش چن روزک و گيسويکش همچون شب ات
کم کمک گفتم به او از سوز هجران مطلب ات
قهر گردد خواستم از نای او در بانکی
با نگار قد بلندت مو کمندت خوش گلت
با بودن در مزارت گاه دادند فريب ات
زان سپس گفتند به او که ای يار ياران دگر
عمر کم بگذشت در هجران او بی حاصل ات
بيتو باغ و گلشن ات باشد مرا زندانکی
تابکی اين عاشق ات را ميگذاری در غمت
تا بکی بر چهره گر ريزم ز ديده شبنم ات
بر لب من بر کند داغ جفای تو مگر
ميپرد از چشمکم مرغ روانت کم کمک
خواست مردم باشد از چشمانمکی بيخابکی