عشق راهی خـواهـد یافت
از کتاب: راگ هزره
، فصل ترانه های خارجی با ترجمه دری
، بخش
،
ترانه های خارجی با ترجمه دری
سـرود: جاوید اختر
آهنگ: شـنکـر احسـان لوای
آوازهـا: شفقت امـانت علی/ شـنکـر مهـادیوان
عشق راهی خـواهـد یافت
نگارم! ای المـاســپاره
عشق راهی خـواهـد یافت
نگارم! ای المـاســپاره
ای دلم! به مـن بگو
رهســپار کـدام سویی؟
چه را نیافته ای؟ چه مـیجویی؟
آن نگفتنی و آن نشـنیدنی
کـدامـین سخن اسـت؟ بگو
دوسـت! ای دوسـت
تپشهـای دل به تو چه مـیگویند
دوسـت! ای دوسـت
از خـویشـتن پنهـان مشـو
عشق راهی خـواهـد یافت
نگارم! ای المـاســپاره
در گسـتره زندگی، در راه دلدادگی
از همـان دم که کسی در نگاهم درخشـیده اسـت
مـی اندیشـی و مـیپرسی
ایا اوسـت؟
همـانی که در زندگی کم داشـتی؟
آری
اوسـت
آری! خـودش اسـت
تو تشـنه
او رودبار اسـت
چرا لب نمـیگشـایی
و آشکارا برایش نمـیگویی
آنچه نگفتنی و آنچه نشـنیدنی اسـت
کـدامـین سخن اسـت؟ بگو
آن نگفتنی و آن نشـنیدنی
کـدامـین سخن اسـت؟ بگو
دوسـت! ای دوسـت
تپشهـای دل به تو چه مـیگویند
دوسـت! ای دوسـت
از خـویشـتن پنهـان مشـو
عشق راهی خـواهـد یافت
نگارم! ای المـاســپاره
نگاههـای تو
راههـا را یافته اند
ولی هنوز در این گمـانی: بروم؟ نروم؟
اگـر زندگی به رقص برمـیخیزد
تو پابند کـدام زنجیرهـایی؟
دیوانه! برخیز و به آهنگ عشق پاکـوبی کن
اگـر روسـریت به هوا مـیرود، بگـذار چنان شـود
چرا خـود را اینگونه مـی آزاری؟
آنچه نگفتنی و آنچه نشـنیدنی اسـت
کـدامـین سخن اسـت؟ بگو
آن نگفتنی و آن نشـنیدنی
کـدامـین سخن اسـت؟ بگو
دوسـت! ای دوسـت
تپشهـای دل به تو چه مـیگویند
دوسـت! ای دوسـت
از خـویشـتن پنهـان مشـو
عشق راهی خـواهـد یافت
عشق راهی خـواهـد یافت
نگارم! ای المـاســپاره
نگارم! ای المـاســپاره
آهنگ: شـنکـر احسـان لوای
آوازهـا: شفقت امـانت علی/ شـنکـر مهـادیوان
عشق راهی خـواهـد یافت
نگارم! ای المـاســپاره
عشق راهی خـواهـد یافت
نگارم! ای المـاســپاره
ای دلم! به مـن بگو
رهســپار کـدام سویی؟
چه را نیافته ای؟ چه مـیجویی؟
آن نگفتنی و آن نشـنیدنی
کـدامـین سخن اسـت؟ بگو
دوسـت! ای دوسـت
تپشهـای دل به تو چه مـیگویند
دوسـت! ای دوسـت
از خـویشـتن پنهـان مشـو
عشق راهی خـواهـد یافت
نگارم! ای المـاســپاره
در گسـتره زندگی، در راه دلدادگی
از همـان دم که کسی در نگاهم درخشـیده اسـت
مـی اندیشـی و مـیپرسی
ایا اوسـت؟
همـانی که در زندگی کم داشـتی؟
آری
اوسـت
آری! خـودش اسـت
تو تشـنه
او رودبار اسـت
چرا لب نمـیگشـایی
و آشکارا برایش نمـیگویی
آنچه نگفتنی و آنچه نشـنیدنی اسـت
کـدامـین سخن اسـت؟ بگو
آن نگفتنی و آن نشـنیدنی
کـدامـین سخن اسـت؟ بگو
دوسـت! ای دوسـت
تپشهـای دل به تو چه مـیگویند
دوسـت! ای دوسـت
از خـویشـتن پنهـان مشـو
عشق راهی خـواهـد یافت
نگارم! ای المـاســپاره
نگاههـای تو
راههـا را یافته اند
ولی هنوز در این گمـانی: بروم؟ نروم؟
اگـر زندگی به رقص برمـیخیزد
تو پابند کـدام زنجیرهـایی؟
دیوانه! برخیز و به آهنگ عشق پاکـوبی کن
اگـر روسـریت به هوا مـیرود، بگـذار چنان شـود
چرا خـود را اینگونه مـی آزاری؟
آنچه نگفتنی و آنچه نشـنیدنی اسـت
کـدامـین سخن اسـت؟ بگو
آن نگفتنی و آن نشـنیدنی
کـدامـین سخن اسـت؟ بگو
دوسـت! ای دوسـت
تپشهـای دل به تو چه مـیگویند
دوسـت! ای دوسـت
از خـویشـتن پنهـان مشـو
عشق راهی خـواهـد یافت
عشق راهی خـواهـد یافت
نگارم! ای المـاســپاره
نگارم! ای المـاســپاره