باران بهار
از کتاب: راگ هزره
، فصل فرزانه ناز
، بخش
،
فرزانه ناز
چتر آبی ز سرم دور ترک میدارم
آی باران به سرم میبارد
چتر آبی ز سرم دور ترک میدارم
آی باران به سرم میبارد
مثل باران، مثل باران
مثل باران به لبم بوسه ای تر میکارد
آی باران به سرم میبارد
از دو چشم شب و ماه فرو میریزد
از دو چشم شب و ماه فرو میریزد
از لبش آتش چند گاه فرو میریزد
در نگاهی که نگاهش به نگاهم دارد
آی باران به سرم میبارد
چتر آبی ز سرم دور ترک میدارم
آی باران به سرم میبارد
مثل باران، مثل باران
مثل باران به لبم بوسه ای تر میکارد
آی باران به سرم میبارد
آسمان گر چه بلند است، بلند است بلند
آسمان گر چه بلند است، بلند است بلند
تا کجا میرود آن یار که قند است که قند
چو کبوتر به سر شانه ای من جا دارد
آی باران به سرم میبارد
چتر آبی ز سرم دور ترک میدارم
آی باران به سرم میبارد
چتر آبی ز سرم دور ترک میدارم
آی باران به سرم میبارد
آی باران به سرم میبارد
آی باران به سرم میبارد
چتر آبی ز سرم دور ترک میدارم
آی باران به سرم میبارد
مثل باران، مثل باران
مثل باران به لبم بوسه ای تر میکارد
آی باران به سرم میبارد
از دو چشم شب و ماه فرو میریزد
از دو چشم شب و ماه فرو میریزد
از لبش آتش چند گاه فرو میریزد
در نگاهی که نگاهش به نگاهم دارد
آی باران به سرم میبارد
چتر آبی ز سرم دور ترک میدارم
آی باران به سرم میبارد
مثل باران، مثل باران
مثل باران به لبم بوسه ای تر میکارد
آی باران به سرم میبارد
آسمان گر چه بلند است، بلند است بلند
آسمان گر چه بلند است، بلند است بلند
تا کجا میرود آن یار که قند است که قند
چو کبوتر به سر شانه ای من جا دارد
آی باران به سرم میبارد
چتر آبی ز سرم دور ترک میدارم
آی باران به سرم میبارد
چتر آبی ز سرم دور ترک میدارم
آی باران به سرم میبارد
آی باران به سرم میبارد