42

همت کن

از کتاب: راگ هزره ، فصل آریانا سعید ، بخش ،
آریانا سعید

تو افتاده، من افتاده ترینم
زمین خوردی، زمین خورده ترینم
مرا بینی به خود بی باوری تو
تو را بینم به خود من بی یقینم

زمین گیری زمین گیرم وطندار
به زنجیری به زنجیرم وطندار
تمام خوب و زشت سرنوشتت
گره خورده به تقدیرم وطندار
تمام خوب و زشت سرنوشتت
گره خورده به تقدیرم وطندار

بیا تا جای این شب ماندگی ها
طلوع سبز روشنتر نویسیم
بزن خط خط به این تقدیری نکبت
همت کن سرنوشت از سر نویسیم

بیا دیوارها را در نویسیم
به جای ضعف خود باور نویسیم
بگیر دستم بده دستت که با هم
کتاب سرنوشت از سر نویسیم

همت کن اندکی از جا بلند شو
به زیر بازویت من شانه میشم
بیا شانه بده تو بازویم شو
که من هم مثل تو ایستاده میشم
بیا شانه بده تو بازویم شو
که من هم مثل تو ایستاده میشم

همت کن با خود و با ما وطندار
هله یاهو یا الله وطندار
نمانی گر مرا تنها در این راه
نیمانم ترا تنها وطندار
نمانی گر مرا تنها در این راه
نیمانم ترا تنها وطندار

بیا دیوارها را در بسازیم
میان یک دیگر باور بسازیم
بگیر دستم بده دستت که با هم
همت کن سرنوشت از سر نویسیم

بیا دیوارها را در نویسیم
به جای ضعف خود باور نویسیم
بگیر دستم بده دستت که با هم
کتاب سرنوشت از سر نویسیم

بیا دیوارها را در نویسیم
به جای ضعف خود باور نویسیم
بگیر دستم بده دستت که با هم
کتاب سرنوشت از سر نویسیم

بیا دیوارها را در نویسیم
به جای ضعف خود باور نویسیم
بگیر دستم بده دستت که با هم
کتاب سرنوشت از سر نویسیم