42

چون نی به نوا آمد آن نغمهً مستانه

از کتاب: راگ هزره ، فصل ناشناس ، بخش ،

چون نی به نوا آمد آن نغمهً مستانه
رندی به طرب برخاست از گوشهً میخانه
از نالهنای و نی و از وجد سماع وی
شد کار حریفان طی بی ساغر و پیمانه
چون مست حقیقت شد دمساز طریقت شد
و از ساز شریعت کرد بیرون رگ افسانه
از بلخ به روم آمد نی رومی و نی بلخی
ي از شهر ژنون برخاست نی مست و نه دیوانه
هرکس به گمان خویش او را صفتی بخشید
یک سلسله دیوانه یک طالب فرزانه
چون نی به نوا آورد عالم به صدا آورد
زآن همدم عالم گشت با نالهً مستانه
گیتی وطن او گشت هرچند که خوانندش
یک قوم ز ترکستان یک قوم ز فرغانه