خیالانگیز و جانپرور چو بوی گل سراپایی
از کتاب: راگ هزره
، فصل حبیب قادری
، بخش
،
حبیب قادری
خیالانگیز و جانپرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر از این عیبی که میدانی که زیبایی
کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی
مه روشن میان اختران پنهان نمیماند
میان شاخههای گل مشو پنهان که پیدایی
نداری غیر از این عیبی که میدانی که زیبایی
کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی
مه روشن میان اختران پنهان نمیماند
میان شاخههای گل مشو پنهان که پیدایی