با خبر باش، با خبر !
از کتاب: راگ هزره
، فصل احمد ظاهر
، بخش
،
احمد ظاهر
با خبر باش، با خبر !
با خبر باش، با خبر !
با خبر باش، با خبر !
شب به پيشت می آيم
شب به پيشت می آيم
گره ز زلفت ميگشايم
لب بر لبانت ميسايم
تو، چی بخواهی، چی نخواهی
شب به پيشت می آيم
گره ز زلفت ميگشايم
لب بر لبانت ميسايم
تو، چی بخواهی، چی نخواهی
با خبر باش، با خبر !
با خبر باش، با خبر !
شب به پيشت می آيم
شب به پيشت می آيم
گره ز زلفت ميگشايم
لب بر لبانت ميسايم
تو، چی بخواهی، چی نخواهی
شب به پيشت می آيم
گره ز زلفت ميگشايم
لب بر لبانت ميسايم
تو، چی بخواهی، چی نخواهی