گيسوی مشکی
از کتاب: راگ هزره
، فصل ساربان
، بخش
،
ساربان
برده دلم گيسوی مشکين تو
من به فدای
من به فدای لب شيرين تو
بر جگرم تير تغافل مزن
زانکه شدم بسمل غمگين تو
من به فدای
من به فدای لب شيرين تو
برده دلم گيسوی مشکين تو
من به فدای
من به فدای لب شپيرين تو
بهر خدا زود رهايم مکن
زانکه منم عاشق ديرين تو
من به فدای
من به فدای لب شيرين تو
برده دلم گيسوی مشکين تو
من به فدای
من به فدای لب شپيرين تو
من به فدای
من به فدای لب شيرين تو
بر جگرم تير تغافل مزن
زانکه شدم بسمل غمگين تو
من به فدای
من به فدای لب شيرين تو
برده دلم گيسوی مشکين تو
من به فدای
من به فدای لب شپيرين تو
بهر خدا زود رهايم مکن
زانکه منم عاشق ديرين تو
من به فدای
من به فدای لب شيرين تو
برده دلم گيسوی مشکين تو
من به فدای
من به فدای لب شپيرين تو