42

دلم ام را شکستی و رفتی و نماندی

از کتاب: راگ هزره ، فصل ولی حجازی ، بخش ،
ولی حجازی

دلم ام را شکستی و رفتی و نماندی
عشق ام را ندیدی و حرفم را نخواندی

یادت باشه تو بودی که رفتی
یادت باشه تویی که نماندی
یادت باشه منو بی بهانه تنها گذاشتی و دلم را سوزاندی

شنیدم از یکی می گفت که دیده توی مهمونی داری می رقصی
دور و برت دیگه شلوغ پلوغه با رقیب من نشستی
خوب میدانم دیگه همه اش دروغ بود حرفایی که به من میگفتی
یک کاری کردی که واسه ی همیشه دیگه از چشم هایم بیفتی

برو برو تو را دیگه دوست ندارم برو که دیگه ازت بدم می اید
خیال نکن اگه بری میمیرم برو که دیگه دلم تو را نمی خواهد

دلم ام را شکستی و رفتی و نماندی
عشق ام را ندیدی و حرفم را نخواندی

خیال می کردم همیشه میمانی
نگفته بودی که نامهربانی
یکی دیگه امد بی خیال من شدی
خودت میدانی خودت میدانی

دلم ام را شکستی و رفتی و نماندی
عشق ام را ندیدی و حرفم را نخواندی

یادت باشه تو بودی که رفتی
یادت باشه تویی که نماندی
یادت باشه مرا بی بهانه تنها گذاشتی و دلم را سوزاندی

دلم ام را شکستی و رفتی و نماندی
عشق ام را ندیدی و حرفم را نخواندی