42

ناز و ادای تو را در جان بگیرم

از کتاب: راگ هزره ، فصل ولی حجازی ، بخش ،
ولی حجازی

ناز و ادای تو را در جان بگیرم دلبر
عشوه و ناز تو را در جان بگیرم دلبر
بیش از این عشوه نکن
بیش از این عشوه نکن
عشوه اگر کاری دارد
دل جگر خونی دارد
دل جگر خونی دارد
ناز و ادای تو را در جان بگیرم دلبر
من بگیرم لب تو
آخ بگیرم لب تو
یا نگیرم لب تو
ای غنچه گل تر
الا دختر الا دختر مرا بیچاره کردی
بازم با چشم سیایت مرا دیوانه کردی
الا دختر الا دختر مرا بیچاره کردی
بازم با چشم سیایت مرا دیوانه کردی
مرا دیوانه کردی
ناز و ادای تو را در جان بگیرم دلبر
عشوه و ناز تو را در جان بگیرم دلبر
بیش از این عشوه نکن
بیش از این عشوه نکن
عشوه اگر کاری دارد
دل جگر خونی دارد
دل جگر خونی دارد
ناز و ادای تو را در جان بگیرم دلبر
این دختر قشنگ است
یک عالمه رنگ است
ابروش کمند است
قدکش بلند است
سرماش دورنگ است
با دیگران بند است
من کارش نکردم
با من سر جنگ است
این دختر قشنگ است
یک عالمه رنگ است
ابرویش کمند است
قدکش بلند است
سرمایش دورنگ است
با دیگران بند است
من کارش نکردم
با من سر جنگ است
با من سر جنگ است
ناز و ادای تو را در جان بگیرم دلبر
عشوه و ناز تو را در جان بگیرم دلبر
بیش از این عشوه نکن
بیش از این عشوه نکن
عشوه اگر کاری دارد
دل جگر خونی دارد
دل جگر خونی دارد
ناز و ادای تو را در جان بگیرم دلبر