42

میمیرم تنها

از کتاب: راگ هزره ، فصل غزال عنایت ، بخش ،
غزال عنایت

دلم اسیر دام تو با وعده های خام تو
کردم همه جوانیم ای بی وفا به نام تو
مرا رها کن زین قفس نمیخواهم کشم نفس
کنم دیگر نه اشتباه نه گاهی دهم دل به کس
برو برو ای بی وفا نمیجویم دیگر ترا
میمیرم تنها

گزاشتی پا بر قلب من بی اعتنا به درد من
گرفتی یار دیگری بترس ز آه سرد من
برو که جان بر لب رسید عاشق ز غم هردم تپید
غزال روزگار من چی بیهوده از من رمید
برو برو ای بی وفا نمیجویم دیگر ترا
میمیرم تنها