42

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا

از کتاب: راگ هزره ، فصل ناشناس ، بخش ،
ناشناس

میروی و گریه می آید مرا
لحظه بنشین که باران بگذرد

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا

ابر و باران و من و یار ستاده ایم به وداع
من جدا گریه کنان ، ابر جدا ، يار جدا

سبزه نوخيز و هوا خرم و بستان سرسبز
( بلبل قدولکم مانده ز گلزار جدا )

حسن تو دير نماند چو ز خسرو رفتي
گل بسي دير نپاید چو شد از خار جدا