42

از دوری تو

از کتاب: راگ هزره ، فصل نگینه امانقلوا ، بخش ،
نگینه امانقلوا

از دوری تو، آرمان نکنم
با دشمن تو، پیمان نکنم
زخمی که به دل ز عشق تو نشست
تا آخر عمر درمان نکنم

عشق تو مرا، آواره نمود
بر کوه جنون، بیچاره نمود
آهنگ دلم را می‌شنوی
برخیز و بیا بر خانهٔ خود

ای خاک رهت بالای نظر
من زار توام هر شام و سحر
دلتنگم اگر از دوری تو
دنیای من است مستوری تو

آسوده تویی، آشفته منم
به غصهٔ دل آغشته منم
هنگامهٔ عشق، غفلت توست
از آفت عشق، خودکشته منم

از دوری تو، آرمان نکنم