42

دل سپرده

از کتاب: راگ هزره ، فصل محمد مارتین ، بخش ،
محمد مارتین

باب قلب من چه خالیست
جای بعسیر تو باقیست
دل من اگرچه خون است
مرهم عشق تو کافیست

تو بیا که با تو گویم همه دردو مشکلم را
به شب رها کند من توپرنده ای دلم را

بیتو زندگی سراب است
نفس ام پر از ازاب است
گونه های تو انار
لب سرخ تو شراب است