عرش اگر باشم زمين آسمان بيدلم
از کتاب: راگ هزره
، فصل جمشید سخی
، بخش
،
جمشید سخی
این هفت پرده پردۀ ازساز بیدل است
برهرچه گوش می نهی آواز بیدل است
بی يقيني داشت عمری درگمان بیدلم
عشق کرد امروز آگاه از نشان بیدلم
بعد از این تا زندهام از بندگان بیدلم
سجده فرسای حضور آستان بیدلم
عرش اگر باشم زمین آسمان بیدلم
سرسری نتوان گذشت از نظم حیرت زای من
بی تامل نیست ممکن فکر معنیهای من
دقتی میخوان افسون بر لب گویای من
گوهر آراییست وقف موجهی دریای من
سکته بسیار است در حرف زبان بیدلم
گرننالم کجا روم (بيدل)
شش جهت بيکسي و من تنه
اگر ز ملک عدم تا وجود فهم گماری
به جز کلام تو بیدل دیگر کلام نباشد
سکته بسیار است در حرف زبان بیدلم
سکته بسیار است در حرف زبان بیدلم
برهرچه گوش می نهی آواز بیدل است
بی يقيني داشت عمری درگمان بیدلم
عشق کرد امروز آگاه از نشان بیدلم
بعد از این تا زندهام از بندگان بیدلم
سجده فرسای حضور آستان بیدلم
عرش اگر باشم زمین آسمان بیدلم
سرسری نتوان گذشت از نظم حیرت زای من
بی تامل نیست ممکن فکر معنیهای من
دقتی میخوان افسون بر لب گویای من
گوهر آراییست وقف موجهی دریای من
سکته بسیار است در حرف زبان بیدلم
گرننالم کجا روم (بيدل)
شش جهت بيکسي و من تنه
اگر ز ملک عدم تا وجود فهم گماری
به جز کلام تو بیدل دیگر کلام نباشد
سکته بسیار است در حرف زبان بیدلم
سکته بسیار است در حرف زبان بیدلم