همش درد و همش رنج و همش غم
از کتاب: راگ هزره
، فصل احمد ظاهر
، بخش
،
احمد ظاهر
همش درد و همش رنج و همش غم
همین قسمت من بود از عالم
همش گوشه ی تنهایی نشستن
همش شاخه امیدو شکستن
بچه نشو ای دل، عشقه فراموش کن
تا نشوی گمراه، حرف مره گوش کن
بسه دگه سوختن، شعله ره خاموش کن
عشقه فراموش کن
همه حرفای عشق غم، محبت پایانش غم
دیگر بر نمی گرده، دلم لانه ی درده
بچه نشو ای دل، عشقه فراموش کن
تا نشوی گمراه، حرف مره گوش کن
بسه دگه سوختن ، شعله ره خاموش کن
عشقه فراموش کن
همش درد و همش رنج و همش غم
همین قسمت من بود از عالم
همش گوشه ی تنهایی نشستن
همش شاخه امیدو شکستن
بچه نشو ای دل، عشقه فراموش کن
تا نشوی گمراه، حرف مره گوش کن
بسه دیگه، بسه دیگه سوختن
شعله ره خاموش کن
همین قسمت من بود از عالم
همش گوشه ی تنهایی نشستن
همش شاخه امیدو شکستن
بچه نشو ای دل، عشقه فراموش کن
تا نشوی گمراه، حرف مره گوش کن
بسه دگه سوختن، شعله ره خاموش کن
عشقه فراموش کن
همه حرفای عشق غم، محبت پایانش غم
دیگر بر نمی گرده، دلم لانه ی درده
بچه نشو ای دل، عشقه فراموش کن
تا نشوی گمراه، حرف مره گوش کن
بسه دگه سوختن ، شعله ره خاموش کن
عشقه فراموش کن
همش درد و همش رنج و همش غم
همین قسمت من بود از عالم
همش گوشه ی تنهایی نشستن
همش شاخه امیدو شکستن
بچه نشو ای دل، عشقه فراموش کن
تا نشوی گمراه، حرف مره گوش کن
بسه دیگه، بسه دیگه سوختن
شعله ره خاموش کن