42

هدیه

از کتاب: راگ هزره ، فصل جاوید شریف ، بخش ،
جاوید شریف

آمدی چون هدیه ای خدا چون روشنی ماه
در زندگی تنها، با تو هیچ غمی نیست مرا
بی تو ام آهنگ و آوازی بی صدا
هرگز ترا به کس نیمدهم ای عشق ای آشنا
من کاملم با مهر تو، تو هستی هدیه ای از خدا

جای روشنی آفتاب صبح روی ترا به بر کنم
جای الماس شب های تار با مشک زلف تو سحر کنم
جای ستاره های آسمان به چشم زیبای تو نظر کنم
هرگز ترا به کس نیمدهم ای عشق ای آشنا
من کاملم با مهر تو، تو هستی هدیه ای از خدا

تو استی هم غم و هم شادی ام
عشق تو قید و هم آزادی ام
میتراوی تو در نهان من
لبریز مهر تو عیان من
دوست دارم ترا بی همتا
هرگز نخواهم شوی از من جدا

آمدی چون هدیه ای خدا چون روشنی ماه
در زندگیی تنها، با تو هیچ غمی نیست مرا
بی تو ام آهنگ و آوازی بی صدا
هرگز ترا به کس نیمدهم ای عشق ای آشنا
من کاملم با مهر تو، تو هستی هدیه ای از خدا