مـیرا جـیون کـورا کاغـذ، کـورا ہی ره گـیا
از کتاب: راگ هزره
، فصل ترانه های خارجی با ترجمه دری
، بخش
،
ترانه های خارجی با ترجمه دری
آوازخـوان: کشـور کمـار
نمـیدانم این ریل هـر روز هـمـین وقت چندین تن مسـافـر را از کجا به کجا مـیبرد. بـاری، مـرا نیز بـا اندوه زندگـیم هـمـینگـونه اینجا آورد مـیرا جـیون کـورا کاغـذ، کـورا ہی ره گـیا جو لکهـا تهـا
آنسـووں کی سـنگ بہه گـیا زندگـی مـن: برگه ســپید. هـمچنان ســپید مـاند هـر آنچه نبشـته بود، بـا سـرشکهـا شسـته شـد تند بـادی وزید، گلی از شـاخسـار شکسـت نه از بـاد، نه از بـاغ، گناه چه کسی اسـت؟ ناپدید شـد خـوشبو در هـوا ناپدید شـد، چیزی نمـاند زندگـی مـن: برگه ســپید. هـمچنان ســپید مـاند پرنده بـال گسـتر نیز آشـیان دارد مـرا جایگاهی نیسـت نه راهی دارم، نه آگاهـم رهســپار کجا هسـتم؟ رویا شـدم بخشـی از کـوله بـار هـمسفـر گشـتم زندگـی مـن: برگه ســپید. هـمچنان ســپید مـاند تند بـادی وزید، گلی از شـاخسـار شکسـت نه از بـاد، نه از بـاغ، گناه چه کسی اسـت؟ ناپدید شـد خـوشبو در هـوا ناپدید شـد، چیزی نمـاند زندگـی مـن: برگه ســپید. هـمچنان ســپید مـاند - دکمـه پیراهـن تان کنده شـده اسـت - دکمـه چیسـت؟ هـمـه چیزم فـروپاشـیده اند - کسی نیسـت آن را واپس به جایش بنشـاند؟ - یکی بود، ولی رفت چنانی که هـرگز برنگشـت - شـاید شـمـا نمـیخـواسـتید، ورنه حتمـا مـی آمـد - خیلی مـیخـواسـتم و هـم بسـیار مـی اندیشـیدم، لیک نمـیدانم چـرا و چگـونه چنین شـد - ریل مـن - ارچنا - آیا مـیخـواسـتید چیزی بگـویید؟ - گفتنیهـای زیادی دارم، ولی شـتاب تو - چیزی بپرســم؟ - آری. بپرس - آیا هـمـه اش گناه مـن بود؟ - اندکی از تو، کمـی از مـن و شـاید بخشـی از هـر دوی مـان بود - پس اینهـمـه چگـونه پیش آمـدند، چگـونه؟ - ارچنا در نهـانگاه مـاتم: چـراغ شـادمـانی سـوگ زمـینه خـوشــبختی اسـت سـوگ زمـینه خـوشبختی تنهـا بـا شکیبیدن درد آدمـیزاده چشـم به جهـان مـیکشـاید کامگار اسـت آنکه مـاتم را به خـوشـی پذیرا شـود زندگانیش دریایی از شـادمـانی مـیگـردد
نمـیدانم این ریل هـر روز هـمـین وقت چندین تن مسـافـر را از کجا به کجا مـیبرد. بـاری، مـرا نیز بـا اندوه زندگـیم هـمـینگـونه اینجا آورد مـیرا جـیون کـورا کاغـذ، کـورا ہی ره گـیا جو لکهـا تهـا
آنسـووں کی سـنگ بہه گـیا زندگـی مـن: برگه ســپید. هـمچنان ســپید مـاند هـر آنچه نبشـته بود، بـا سـرشکهـا شسـته شـد تند بـادی وزید، گلی از شـاخسـار شکسـت نه از بـاد، نه از بـاغ، گناه چه کسی اسـت؟ ناپدید شـد خـوشبو در هـوا ناپدید شـد، چیزی نمـاند زندگـی مـن: برگه ســپید. هـمچنان ســپید مـاند پرنده بـال گسـتر نیز آشـیان دارد مـرا جایگاهی نیسـت نه راهی دارم، نه آگاهـم رهســپار کجا هسـتم؟ رویا شـدم بخشـی از کـوله بـار هـمسفـر گشـتم زندگـی مـن: برگه ســپید. هـمچنان ســپید مـاند تند بـادی وزید، گلی از شـاخسـار شکسـت نه از بـاد، نه از بـاغ، گناه چه کسی اسـت؟ ناپدید شـد خـوشبو در هـوا ناپدید شـد، چیزی نمـاند زندگـی مـن: برگه ســپید. هـمچنان ســپید مـاند - دکمـه پیراهـن تان کنده شـده اسـت - دکمـه چیسـت؟ هـمـه چیزم فـروپاشـیده اند - کسی نیسـت آن را واپس به جایش بنشـاند؟ - یکی بود، ولی رفت چنانی که هـرگز برنگشـت - شـاید شـمـا نمـیخـواسـتید، ورنه حتمـا مـی آمـد - خیلی مـیخـواسـتم و هـم بسـیار مـی اندیشـیدم، لیک نمـیدانم چـرا و چگـونه چنین شـد - ریل مـن - ارچنا - آیا مـیخـواسـتید چیزی بگـویید؟ - گفتنیهـای زیادی دارم، ولی شـتاب تو - چیزی بپرســم؟ - آری. بپرس - آیا هـمـه اش گناه مـن بود؟ - اندکی از تو، کمـی از مـن و شـاید بخشـی از هـر دوی مـان بود - پس اینهـمـه چگـونه پیش آمـدند، چگـونه؟ - ارچنا در نهـانگاه مـاتم: چـراغ شـادمـانی سـوگ زمـینه خـوشــبختی اسـت سـوگ زمـینه خـوشبختی تنهـا بـا شکیبیدن درد آدمـیزاده چشـم به جهـان مـیکشـاید کامگار اسـت آنکه مـاتم را به خـوشـی پذیرا شـود زندگانیش دریایی از شـادمـانی مـیگـردد