صبح به لب آب به سودای تو رفتم
از کتاب: راگ هزره
، فصل حبیب قادری
، بخش
،
حبیب قادری
صبح به لب آب به سودای تو رفتم
موج شدم و مست به دریای تو رفتم
دنیای مرا سوختی ای عشق جهان سوز
اکنون کرم کن که به دنیای تو رفتم
تو سیل خورشنده و من شاخه ای خوشکم
هر جا که تو رفتی با قدم های تو رفتم
گاه خاک خراباتم و گاه مست مناجات
بنگر به کجاها به تمنایی تو رفتم
موج شدم و مست به دریای تو رفتم
دنیای مرا سوختی ای عشق جهان سوز
اکنون کرم کن که به دنیای تو رفتم
تو سیل خورشنده و من شاخه ای خوشکم
هر جا که تو رفتی با قدم های تو رفتم
گاه خاک خراباتم و گاه مست مناجات
بنگر به کجاها به تمنایی تو رفتم