42

نی نی هرگز هرگز

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ظاهر ، بخش ،
احمد ظاهر

نی، نی، هرگز، هرگز
زهر شود جام می که بی تو من نوش کنم
بشکند دستم اگر کسی در آغوش کنم
نبری گمان که من ترا فراموش کنم
نی، نی، هرگز، هرگز

مهر تو دارم به دل تا دم مردن بتا
يگانه عشقم تويی به عهدت وفا نما
در ره عشقت زمن هرگز نبينی خطا
نی، نی، هرگز، هرگز

عشق تو اندر دلم، باشد هوايت بسر
مي شود هر روز و شب آرزويم بيشتر
کی ميدهم قلب خود جز تو به يار دگر
نی، نی، هرگز، هرگز