42

چی کنم خسته شـــــــدم

از کتاب: راگ هزره ، فصل جمشید سخی ، بخش ،
جمشید سخی

زین همه چشم به در دوخت تنم خسته شدم
در خفا ساختن و سوختنم خسته شدم
شادی ام رفت زه سرد و پر از درد شدم
غم دل با کی بگویم چی کنم خسته شدم
من در این غلغله بازار جهان گمشده ام
در پی جاه و مکـــان وطنم خسته شدم
چــــــــــــی کنم خسته شدم
در بهار زنده گانی چو گل زرد شدم
بس که نـــالم زه غم دل دهنم
خسته شدم
چی کنم خسته شـــــــدم
زیــــن همه چشـم بدر سوخت
تنـــــم خسته شـــــــــدم