42

بيا كه گريه كنيم

از کتاب: راگ هزره ، فصل فرهاد دریا ، بخش ،
فرهاد دریا

بيا كه گريه كنيم
به تلخكامي دوشيزه ‌گان آواره
به بي زباني دروازه‌هاي بسته شكسته
به خاطر غم بسيار و شادماني كم
به خاطر شب و روز سياه بي هنري
بيا كه گريه كنيم بيا كه گريه كنيم

به مرد گان خود مرگ‌هاي تعليمي
به زندگان و سيه چال‌هاي سوگ و سقوط
براي عشق براي زيبايي
بيا كه گريه كنيم

به جویی هرچه که دریاست
به جویی هرچه که آواز نارساست
بیا که گریه کنیم

تفنگ‌هاي مجاني
گلوله‌هاي مجاني نثار مي‌دارد
شتم گرسنه ترینان شهید مگردد
و سال، سال جوان‌مرگي است و هجرت و كوچ
بيا كه گريه كنيم