42

وقتی هوای تو به سر میزند

از کتاب: راگ هزره ، فصل احمد ولی ، بخش ،

وقتی هوای تو به سر میزند
مرغ دلم به سینه پر میزند
وقت میسر نشود دیدنت
داغ زهجر تو جگر میزند
بیا بیا دیر نکن
عاشق خود ز زندگی سیر نکن

دو زلفانت بود تار ربابم
چه میخواهی ازین حال خرابم
تو که با ما سر یاری ندارد
چرا هر نیمه شب آیی به خوابم